به گزارش سرویس بین الملل آرنا ، کتاب جنجالی جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی آمریکا که دونالد ترامپ را هدف گرفته، سوالات زیادی را به ذهن متبادر می کند. اینکه کل ماجرا را یک تسویه حساب شخصی قلمداد کنیم، بیشتر ساده سازی مساله است. داستان از چه قرار است؟
در خصوص ماجرای اخیر در روابط بولتون و ترامپ چند گمانه وجود دارد که برای هر کدام می توان تحلیل های متفاوتی ارائه داد؛ یکی اینکه فرض کنیم این یک اقدام سیستمی برای حذف ترامپ است. این فرض در قالب تئوری توطئه می گنجد؛ اما این فرضیه با فرصت باقی مانده تا انتخابات برای جمهوری خواهان چندان منطقی به نظر نمی رسد، چرا که جمهوری خواهان و بخصوص جناح بازها زمان زیادی برای جایگزین کردن یک نامزد ندارند و به ریسک آن نمی ارزد.
فرض دیگر این است که ماجرا را حاصل کینه شخصی تلقی کنیم و اینکه بولتون از ترامپ بخاطر بی توجهی به ایده هایش، در موضوعاتی مانند برخورد سخت با ایران و کره شمالی و در نهایت برکناری وی، قصد انتقام گیری دارد.
این فرض هم به دلیل اینکه در آستانه انتخابات ریسک بالایی دارد، از یک همپیمان قدیمی به نفع جناح رقیب، بعید و غیر عقلانی به نظر می رسد. بی شک بولتون نه در قالب شخصیتی و نه حزبی و تشکیلاتی نمی تواند بایدن را به ترامپ ترجیح دهد.
فرض دیگر هم این است که حملات بولتون به عنوان یک تندرو افراطی، تا حدودی چهره ترامپ را بازسازی کند و از وی تصویر یک رئیس ضد جنگ و منطقی را به نمایش بگذارد(سناریویی در قالب تئوری بازی ها) .
شاید این فرض را تا حدودی بتوان قابل قبول دانست، اما فراموش نکنیم این بازی می تواند از ترامپ یک چهره نامتعادل، غیر مصمم و سست اراده هم به نمایش بگذارد که در نهایت به نفع ترامپ و مجموعه جمهوری خواهان نیست؛ به علاوه مشکل فعلی ترامپ بیش از آنکه افراط گری باشد، آشفتگی او در سیاست ورزی اش است. به عنوان مثال برنامه های او در کنترل و مهار کرونا، بیش از هر حرکت و اقدامی، آمریکا را دچار دردسر کرده است.
فرض نزدیک به یقین اما می تواند این باشد که این تقابل که درقالب کتابی با عنوان «اتاق اتفاق» بروز یافته، حاصل آشفتگی و قرار داشتن سیستم اداره ایالات متحده آمریکا در سراشیبی خطرناک است.
این برداشت از آنجا قابل اعتناست که نظام سیاسی، اجتماعی و امنیتی آمریکا عملا از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ وارد تونل بحران شده است و نمی توان آن را انکار کرد.
اینکه این روزها آمریکایی ها بخاطر مرگ یک شهروند سیاه پوست به دست پلیس نژاد پرست هفته ها برغم تهدید کرونا در کف خیابان حضور یابند و حتی زندگی عادی را مختل کنند، نمی تواند دلایل ساده و روتین اجتماعی داشته باشد و قطعا ریشه در یک جریان پیوسته تاریخی دارد.
این بیشتر نشانه سست شدن پایه های سیستم اداره کشور است که ویروس جدید کرونا آن را هویدا کرد. در حقیقت، امروز لایه های هرج و مرج بافته شده در سیستم آمریکا بیرون زده است.
شاید آیندگان، کتاب بولتون را نقطه عطف یک حادثه بزرگ در تاریخ آمریکا قلمداد کنند؛ کمااینکه امروز دیوار برلین را برای فروپاشی شوروی و برهم خوردن جغرافیای این بخش از جهان و همچنین پایان جهان دو قطبی تلقی می کنند.
دعوای بولتون و ترامپ هم به نظر می رسد حاصل بخشی از این آشفتگی و به هم ریختگی در سیستم و تعداد کشته شدگان کرونا هم می تواند تاییدی بر این مدعا باشد.
به هر روی، این دعوا در آستانه انتخابات محصول به هم ریختن نظم سیستم در آمریکاست و این طبیعی است که در سراشیبی همقطاران و همفکران و حتی برادران هم به جان هم می افتند و این خاصیت سراشیبی سقوط است که اجزاء سیستم هر کدام به دنبال راهکار و برنامه خود جهت نجات سیستم باشد؛ تصور کنید حال مسافران یک اتوبوس را که از پرتگاه به پایین حرکت می کند. هم اکنون پمپئو هم همین وضعیت را با ترامپ دارد. البته وزیر خارجه جنگ سالار آمریکا کمی مسلط تر است و از بولتون خونسردتر!
این از هم پاشیدگی را در اجزای حاکمیت هم می توان شاهد بود؛ سست شدن ارکان دو حزب دمکرات و جمهوری خواه که بصورت سنتی پایه های نظام سیاسی امریکا را در طول چهار قرن گذشته شکل داده اند. در حزب دمکرات یک جریان قدرتمند از تفکرات سوسیالیستی درحال ظهور است که آینده این حزب را دستخوش تغییرات اساسی خواهد کرد و حتی باید در انتظار یک انشقاق و انشعاب درونی باشد. در حزب جمهوری خواه نیز تندروهای جنگ سالار در حال گسترش تشکیلاتی در درون سیستم هستند، بطوری که آینده این حزب نیز مانند حزب دمکرات چندان مطمئن و پایدار نخواهد بود.
همچنین حرکت های تقابلی روسای قوا مانند نانسی پلوسی با ترامپ در کنگره ، کلمات خارج از نزاکت طرف های رقیب علیه هم ، رونمایی از پرونده های اخلاقی عمدتا جنسی یکدیگر ، عدم تمکین فرمانداران از دستورات رئیس جمهوری (بویژه در موضوع کرونا)، از هم پاشیدگی سیستم تصمیم گیری و اجرایی بطوری که هر ایالت برای خود تصمیم گیری می کند و … همه و همه حکایت این از هم پاشیدگی است و گویا ترامپ قصد دارد با پول درمانی (باج خواهی از گاوهای شیرده در منطقه) شیرازه اقتصاد وامانده آمریکا را حفظ کند.